یاد من باشد....

 

یاد من باشد که هر مرد، مرد نيست

جوهر و مردانگی در قامتِ هر فرد نيست

ياد من باشد درين آشفته‌بازار ِ ريا

آن‌كه صادق بود و رفت، نامرد نيست

ياد من باشد كه دل را بنگرم

سرخی ِ هر چشم ِ خيره، از سر اندوه نيست

ياد من باشد كه كوه‌های بلند

معبر مردانِ كوته‌پای نيست

ياد من باشد كه هرقلبِ تهی

لایق وا‌گویه‌های این دلِ پر درد نیست

یاد من باشد که هر شب‌زنده‌دار

ميزبان نغمه‌ی مرغ شبان‌آهنگ نيست

ياد من باشد كه هر رَه، تا تبِ رويای تو

خالی از آه و گناه و حسرتِ ايثار نیست

یاد من باشد که هر کس قصه‌ای را ساز کرد

لاجرم چون قصه‌ی من غرق در زنگار نیست 

 

پی‌نوشت: عبارت  "یاد من باشد" از شعر غربت سهراب سپهری بهانه‌ای شد برای نوشتن این چندخط...

 

به‌مناسبت 15 مهر زادروز سهراب سپهری

 

ياد من باشد، هرچه پروانه كه می‌افتد در آب،

زود از آب درآرم.

ياد من باشد كاری نكنم . كه به قانون زمين برخورد.

ياد من باشد فردا لب جوی، حوله‌ام را هم با چوبه بشويم

ياد من باشد تنها هستم.

***

ماه بالای سَر تنهايی است

 

 

 

چگونه برای یک سریال فیلمنامه بنویسیم (قسمت دوم: موضوع و درونمایه)*

 

شناخت موضوع اولین گام در پیشرفت یك سریال از ارائه ایده تا اجرای سریال می‌باشد. برخی تم و ایده را با موضوع یكسان می‌دانند. درحالی كه مفاهیم این‌ها با هم متفاوت است و نباید این‌ها را به جای یكدیگر به كار برد. چنین اشتباهی موجب سردرگمی و آشفتگی بیننده می‌شود. درون‌مایه چیزی است كه از موضوع به دست می‌آید و روال‌هایی وجود دارد كه ایده‌ها را به مرحله تم و موضوع و فیلم‌نامه‌ی نهایی حركت می‌دهند. شاید ذکر یک مثال بتواند این تفاوت‌ها را آشکارتر کند. در سریال درمسیر زاینده‌رود که ماه رمضان امسال از شبکه‌ی یک سیما پخش می‌شد، ایده‌ی اولیه درباره‌ی اتفاقات و زدوبندهای پشتِ پرده‌ی فوتبال ایران است. موضوع درباره‌ی فوتبالیست معروفی‌است که پسر جوانی را می‌کشد و خانواده‌اش درصدد گرفتن رضایت از خانواده‌ی مقتول هستند. اما تم اصلی سریال تحول و دگراندیشی است. (درادامه درمورد تم بیش‌تر خواهم گفت)

 اما موضوع چیست؟ موضوع مهمترین عنصر هرفیلمنامه است. نیرویی است كه همه چیز را در كنار هم نگه می‌دارد. موضوع عاملی است كه درباره آن سخن می‌رود و محتوا از آن برانگیخته می‌شود. موضوع، یا درباره انسان است یا وابستگی‌های زندگی انسان، یا طبیعت است و یا ماوراء طبیعت. در نوشته‌هایی كه موضوع آن انسان است، انسان از دیدگاه اخلاقی، اجتماعی، پرورشی، فلسفی، دینی، تاریخی، سیاسی،‌روانی، عشقی، علمی و هنری مورد بررسی قرار می‌گیرد.

در نوشته‌هایی كه موضوع آن دلبستگی‌های زندگی انسان است، محیط،‌ ابزار و كار انسان مورد نظر است درنوشته‌هایی كه موضوع آن طبیعت است، طبیعت از دیدگاه‌های علمی و هنری توصیف یا بررسی می‌شود.

بدیهی است كه به‌طور کلی موضوع سریال با هر اثر نمایشی تفاوت چندانی ندارد و این ظرفیت و گنجایش موضوع است که تفاوت موضوع سریال با دیگر گونه‌ها را ایجاد می‌کند. موضوع سریال باید قابلیت بسط و گسترش در تعداد قسمت‌های سریال را داشته باشد. نویسندگان سریال پیش از هر چیزخود نیاز به موادی دارند كه درباره آنها به‌تفصیل بنویسند. نویسنده برای بسط موضوع یک سریال نمی‌تواند تنها به تجربه‌های خود متكی باشد و از میان آن گذر كند، بلكه باید آنها را با مطالب فراموش نشدنی برجسته و ممتد سازد.

برای تهیه این مطالب فراموش نشدنی و ممتد، لازم است كه نویسنده خود یك مشاهده‌گر دقیق باشد و با قرار دادن خود درمحدوده واقعیت‌هایی كه ناگهان روی می‌دهند و فوری از میان می‌روند، به لمس و احساس آنها بپردازد. جزئیات در فیلمنامه‌ی سریال اهمیت ویژه‌ای دارند. نویسنده باید به طور فطری حس كنجكاوی داشته باشد تا به سوی احساسی رهنمون شود كه به آن نبض و خلق و خوی رفتار زمان گفته می‌شود. او باید بداند كه جهان پیش از او وجود داشته و راهی را طی كرده است و تنها در این مسیر است كه قدرت درك زمان حال را به دست خواهد آورد. احساس زمان گذشته، ‌جهت سنجش تجربه‌های شخصی و درك واقعیت‌های موجود، مورد نیاز نویسنده است و به او این امكان را می‌دهد كه از محدودیت‌های ذهنی و تجربی خود خارج شود. تجربه‌های شخصی به زودی كم مایه و یكنواخت خواهند شد و كسی كه تنها به این تجربه‌ها اتكا می‌كند، واقعیت‌های زمان را آن گونه كه لازم است، حس نخواهد كرد.

جذابیت و سرگرم كنندگی موضوع در سریال بر واقعیت‌های عام زندگی ترجیح دارد. هرچند كه برخی از نویسندگان خیال، وهم، تمثیل و نماد و كنایه را با واقعیتها درهم می‌آمیزند و مرزی بین واقعیت و غیرآن مشخص نیست که این باعث جذابیت بیشتر موضوع یک سریال می‌شود.

انواع موضوع

چندین سال قبل یك منتقد (جرج پولتی) سی و شش وضعیت طراحی دراماتیك (سرفصل موضوعی) را مشخص كرد كه قلب تمامی داستان‌های دراماتیك به نظر می‌رسید. بعدها لوئیس هرمان تعداد سرفصل‌ها را به نه كاهش داد. ریچارد بلوم این نه مورد را در كتاب نویسندگی برای تلویزیون با عنوان «از مفهوم تا قرارداد»[1] تجزیه و تحلیل می‌كند. این‌ها برخی از پركاربردترین الگوهای طراحی در تلویزیون هستند: عشق و مسائل عاطفی، هوس، انتقام، مخاطره یا زندگی، جستجو، گره‌های گروهی و خانوادگی، بازگشت و موفقیت. هرچند این لیست حتماً كامل نیست. اما این‌ها الگوهای كلی جهانی است[2].

درون‌مایه (تم)

در بررسی عناصر فیلمنامه در سریال (یا هر اثر داستانی)، توجه ما پیوسته به فكر و معنای حاكم بر داستان است و این توجه، طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است. فیلمنامه وقتی می‌تواند دارای ساختار متناسب و محكمی باشد كه ساخت و تركیب آن، در عناصر تشكیل‌دهنده‌اش، وحدت و یكپارچگی داشته باشد و همه عناصر حیاتی و اساسی در آن به هم وابسته باشند و هر عنصری دلالت ضمنی بر دیگر عناصر كند. این خصوصیت یعنی ایجاد هماهنگی و وحدت را درون‌مایه در داستان به عهده می‌گیرد. به بیانی دیگر، هر فیلمنامه خوبی از درون‌مایه یا فكر و اندیشه ناظر و حاكم بر فیلمنامه شكل می‌گیرد. ودرون‌مایه، تمام عناصر داستان آن را انتخاب می‌كند و هماهنگ‌کننده موضوع با عناصر دیگر داستان است. این عناصر عبارتند از: شخصیت‌ها، كنش، پیرنگ و موضوع، نتیجه‌ی حاصل از كشمكش و هرچیز دیگری كه نویسنده برای ارائه‌ی كل معنای موردنظرش به كار می‌گیرد.

درون‌مایه یا مضمون، برداشتی است كه تماشاگر بعد از تماشای سریال یا فیلم یا خواندن داستان و تفكر پیرامون مساله اصلی آن احساس می‌كند. در حقیقت نیروی محركه و پیش برنده معنی و مفهوم هر داستانی همان درون‌مایه است. درون‌مایه چیزی است كه داستان در احساس تماشاگر به وجود می‌آورد و این چیزی است كه هیچ گاه به طور مستقیم در داستان به آن اشاره نمی‌شود.

چیزی كه تماشاگر تجربه می‌كند پس از احساس غصه، دلتنگی، شادی و یا نشاطی است كه از درون موضوع كشمكش، كشمكشی كه متوجه شخصیت اصلی است رشد كرده است. اگر نویسنده سریال، پیش از نگارش معنی و مفهوم اساسی فیلمنامه خود را بداند، خط و ربط و چگونگی توسعه و گسترش داستان سریال را یافته است.

 آیا درون‌مایه همان پیام است؟

نكته مهم اینست كه نویسنده نباید نكته‌ای را بنویسد كه هیچ ربطی به درون‌مایه داستان نداشته باشد. درون‌مایه در کنش‌ها، رفتار وگفتار شخصیت‌ها و وقایع داستان مستتر است ولی این هرگز نباید به‌صورت مستقیم پیام درون‌مایه درگفتارها آورده شود. نباید جملات و دیالوگها به شعار نزدیك شوند. اگر شخصیتهای داستان از پیام بویی ببرند، مطمئناً درباره آن صحبت خواهند كرد، به طوری كه رهایی از آن غیرممكن خواهد  شد و از پیام چیزی جزیك تكرار شعارگونه و خسته كننده، باقی نخواهد ماند.

لحظه‌ای كه نویسنده گفتاری را در خصوص درون‌مایه سرزبان شخصیتهایش می‌اندازد، درونمایه برمساله حاكم می‌شود و شخصیت‌ها آنچه درذهن نویسنده است، به جای آن چیزی منعكس می‌كنند كه درذهن خودشان وجود دارد. آنچه در ذهن شخصیتها می‌گذرد مربوط به موضوع و ایده است نه درون‌مایه.

اگر نویسنده‌ای درصدد باشد كه مساله یا نكته‌ای را از طریق بحث بین شخصیتها به اثبات برساند، بهتر است یک گفتگوی تلویزیونی را وسیله انتقال فكر و نظرش قرار دهد! امروزه حتی برنامه‌های گفتگومحور هم به‌صورت مستقیم از تفکر حاکم برموضوع برنامه صحبت نمی‌کنند و گفتگو را به‌سمتی می‌برند که فکر و ذهن مخاطب را به درونمایه مورد نظرشان سوق دهند. نویسندگان موفق با خلق شخصیت‌ها و کنش‌های داستانی  احساسات تماشاگر رابرمی‌انگیزند و او را به تفکر وادار می‌کنند.

خلاصه اینكه درون‌مایه، نیازی به آب و تاب و بزرگنمایی ندارد. درونمایه خوب و قوی در توانایی نویسنده برای روشن كردن نكته‌ای معمولی نهفته است، یعنی با قدرت تخیل و به كمك ذوق هنری و با تحقیق و مطالعه و بررسی، از هیچ، چیزی آفریدن است.

یكی از منتقدین به نام والتر كر[3] می‌گوید: «اگر دنبال روشی در جهت خراب كردن یك اثر هنری نمایشی هستید. درصدد حل مسائل اجتماعی، سیاسی حاد از طریق نمایش شوید.» بنابراین بهتر است كه تم به خدمت گرفته شود و نه اینكه برداستان سریال مسلط شود. این می‌تواند نویسنده را در نقطه‌ای از سریال كه نیازمند تمركز و تبلور است یاری دهد.

درون‌مایه یا«تم» زمانی اثرمطلوب داردكه:

1- درباره مسایل مهم زندگی باشد.

2- درك آن برای بیشتر مخاطبان ممكن باشد.

3- درارتباط با سئوالهای درونی و عاطفی و احساسی بشر مطرح شود.

بهترین درون‌مایه‌ها آنهایی هستند كه توانایی برقراری ارتباط با احساس عمیق مخاطبان دارند. درون‌مایه‌های خشك و سرد و خیلی روشن‌فكرانه، مانعی در جهت نیروی هیجان سریال به وجود می‌آورند. نیازی نیست كه«تم» انتخابی برای سریال اندیشه تازه‌ای باشد.

آنچه از نظر نویسنده حایز اهمیت است، ابتكار و خلاقیت او در آنچه كه می‌گوید، نیست بلكه چگونگی بیان مسئله، بسیار مهم است. تم سریالهای تلویزیونی اغلب همان مسائلی است كه بارها و بارها از آنها گفتگو شده است. بسیاری از اوقات پاسخ سئوالی كه«تم» ازآن برمی‌خیزد آن اندازه واضح و روشن است كه نیازی نیست در مورد آن صحبت شود. گرچه اغلب موضوعات و تم‌ها مسائل حقیقی هستند، ولی ممكن است برخی در مورد مسایل غیرحقیقی یا حقیقی باشند كه هنوز برای بشر ناشناخته است. «تم» چیزهای متفاوت در مورد مردم متفاوت است.

لازم به توضیح است كه درونمایه همان پیام نیست. درونمایه هر اثر ممكن است به پیام آن اثر تعبیر شود اما به ضرورت هر درونمایه‌ای نمی‌تواند پیام آن اثر باشد. پیام عنصر اخلاقی فیلمنامه است. جنبه‌ای مثبت و آموزنده دارد. و درونمایه لزوماً ازاین كیفیت برخوردار نیست. بنابراین نباید درونمایه را با پیام كه رسالت هر اثر تلقی می‌شود یكی دانست. حتی در بعضی از آثار درونمایه خصوصیتی ضدپیام دارد.

انعكاس یك اندیشه در سریالهای تلویزیونی غالباً  به موجه بودن اجتماعی مضمونی بستگی دارد كه هنرمند را تحت تاثیر قرار می‌دهد با این حال آنچه اهمیت ایدئولوژیك و زیبایی شناختی یك سریال را تعیین می‌كند، نفس درون‌مایه نیست. اندیشه‌های مهم متناسب با زمان، حتی در سریالهایی قابل بیان هستند كه حاوی بخش‌های مهمی از زندگی نباشند. آنچه حائز  كمال اهمیت است خود درون‌مایه نیست، بلكه تعبیر و عرضه ایدئولوژیك و زیبایی شناسی آن دریك سریال است. این سخن به این معنی نیست كه درون‌مایه در سریال از اهمیت ویژه‌ای برخوردار نیست.

هر درون‌مایه‌ای، حتی درون‌مایه‌ای را كه از حیث اجتماعی ناموجه است، می‌توان به كمك ذوق و قریحه نویسنده به صورت اثر بزرگی درآورد. این امر در تصویرگری هنرمند از پدیده‌ها، به صورت چیزهایی انعكاس می‌یابد كه یا به لحاظ زیبایی‌شناسی جالب است و شایسته همدلی و دریافت ما هستند یا عاری از جذبه است و مایه اكراه و روی برتافتن‌اند.



[1] -From concept to contract.

[2]- لازم است که یادآوری کنم در مورد موضوعات سريال در ايران تفاوت‌هايي وجود دارد. براساس مصوبه شوراي عالي برنامه‌هادر سال هفتاد موضوع نامه شماره 3671-24 مورخ 28/10/70، سرفصل‌هاي موضوعي برنامه‌هاي صدا و سيماي جمهوري اسلامي به شرح زير تعيين شد: اجتماعي، فرهنگي، ادب وهنر، اطلاعات عمومي، اقتصادي، تاريخي، تربيتي، دفاع مقدس و انقلاب اسلامي، ديني و معارف اسلامي، سياسي، خبر، ورزش و تفريحات سالم (طنز)

 [3] -Walter Kerr.

* چاپ‌شده در شماره ۴۲۸ سینمارسانه

 

آن‌هایی که بودند و ماندند...

 

روایتی هست مربوط سال‌های نه‌چندان دور که مثل داستان امروزه‌ی ما با یکی بود و یکی نبود، آغاز نمی‌شود. آن زمان‌ها خیلی‌ها بودند. خیلی‌ها آمده بودند که باشند برای مقابله با دشمنی که بود....  برای پاسداری از خاک وکیان این سرزمین. آن که بود، بود و آن‌که دیگر نبود، جانش را در این راه  از دست داده بود.... 

ازآن‌هایی که در خط مقدم این حضور بودند، هر از گاهی و به بهانه‌ای گفته شده، که هرچه گفته شود کم است... اما مردمانی هم از دیار من بودند که در شهرها و روستاهای غرب کشور زندگی می‌کردند. آن‌ها نیز بودند. آن‌ها نیامده بودند که باشند، آن‌ها بودند! آن‌ها ماندند. آن‌ها سرزمین خود را ترک نکردند و پا به ‌پای رزمندگان و بزرگ‌مردان جنگ ایستادگی کردند. مردمان دیار من هشت سال تمام در خانه و کاشانه‌ی خود ماندند. مردان و زنان دیار من هرگز از پای ننشستند و دفاع جانانه‌ای در برابر دشمن متجاوز از خود به‌نمایش گذاردند. آن‌ها با وجود مظلومیت وبی‌پناهی، صحنه‌هایی از شور ایمان و ازخودگذشتگی خلق کردند که هر قلب تپنده‌ای را می‌لرزاند. بسیاری از آن‌ها مال و کسانِ خود را از دست دادند، اما استقامت و پایداری‌شان را هرگز. آن‌ها ماندند و تبعات و تلفات جنگ را پذیرفتند تا دشمن ازاین‌همه شکیبایی و شجاعت لرزه براندامش بیفتد....

آن‌روزها خیلی‌ها دردیار من بودند وماندند، تا امروز خیلی‌ها باشند و شاید حتی فراموش کنند که روزی روزگاری بزرگ‌مردان و شیرزنانی بودند که جان و مال و خانه و کاشانه‌شان را برکف دست نهادند و چیزهای زیادی را برای امروز ِ این سرزمین به ارمغان آوردند.  

 * چاپ‌شده در شماره‌ی ۴۲۸ سینمارسانه

 

آهی گاهی پشت سپاهی را می‌شکند...

 

          گاهی گناهی با گرمی ِ نگاهی

                                   یا هوس ِ دلِ پرنیازی

                                              فراموش می‌شود

 

                اما وای از گناهی که به‌خاطر آهی

                                    یا شکستن ِ دلِ بی‌نوایی 

                                                     جاودانه می‌شود