یاد من باشد که هر مرد، مرد نيست

جوهر و مردانگی در قامتِ هر فرد نيست

ياد من باشد درين آشفته‌بازار ِ ريا

آن‌كه صادق بود و رفت، نامرد نيست

ياد من باشد كه دل را بنگرم

سرخی ِ هر چشم ِ خيره، از سر اندوه نيست

ياد من باشد كه كوه‌های بلند

معبر مردانِ كوته‌پای نيست

ياد من باشد كه هرقلبِ تهی

لایق وا‌گویه‌های این دلِ پر درد نیست

یاد من باشد که هر شب‌زنده‌دار

ميزبان نغمه‌ی مرغ شبان‌آهنگ نيست

ياد من باشد كه هر رَه، تا تبِ رويای تو

خالی از آه و گناه و حسرتِ ايثار نیست

یاد من باشد که هر کس قصه‌ای را ساز کرد

لاجرم چون قصه‌ی من غرق در زنگار نیست 

 

پی‌نوشت: عبارت  "یاد من باشد" از شعر غربت سهراب سپهری بهانه‌ای شد برای نوشتن این چندخط...